حجاب و مقابله با کشف در ادبيات فارسي
حجاب و مقابله با کشف در ادبيات فارسي
سرايش شعر درنفي حجاب ،از ايرج ميرزا،عشقي و عارف شروع شد وپس از کشف حجاب رسمي رضا شاه، بسياري ازشاعران حرفه اي وغير حرفه اي،براي خالي نبودن عريضه، قطعه اي دراين باره سرودند. به همين مناسبت،درتمامي مجالسي که براي بزرگداشت هفدهم دي برگزارشد،شاعران برجسته و غير مشهور نيز حاضر شدندو قصيده ها و غزل هاي خودرا در ستايش از اقدام رضا خان همراه باتعابير زننده از حجاب خواندند. مطبوعات آن زمان نيز به کار نشر اشعار شاعران پرداختند و حتي مجموعه هايي ازاشعار اين چنيني يکجا فراهم آمد و به چاپ رسيد.
هم زمان با اين جريان استعماري، جمع بسياري از شاعران متدين و مردمي، به دفاع از هويت ملي مذهبي ايرانيان پرداختند وبا سرودن اشعاري در وصف حجاب، به مقابله با اين هجوم فراگير برخاستند. اين اشعار که متناسب با شرايط آن روزگار سروده شد، نهضت مردم را درايستادگي مقابل تهاجم گسترده غرب زدگي وازخود بيگانگي ياري کرد. شاعران دين دار کوشيدند افزون براستفاده از تعابير ادبي، به شرعي بودن حکم حجاب ونيز فوايد اجتماعي آن در شعر خود اشاره کنند. برخي از اين اشعار عبارتند از :
اگر رقيب،دل خود زغصه آب کند
محال آنکه توان رفع از حجاب کند
بگو به مدعي ، هرگز به ادعا نرسي
بسوز! عاقبت اين غم تورا کباب کند
هزار مثل تو کردند اين خيال،ولي
نشد ميسر ايشان که فتح باب کنند
بمرد و حسرت اين درد را به گور ببرد
اميدآنکه نصيب تو را تراب کند
هرآن که کوشش رفع حجاب بنمايد
خداي ،خانه عمر ورا خراب کند
به اصل،منکر ودر فرع،گفت وگو کردن
به مثل اوست گل اندود،آفتاب کند
تورا که نيست جوي از حقايق اسلام
بگو کدام طريقت تو را حجاب کند؟
اگر به حکم خدا وصريح قرآن است
زنان مسلمه بايد که رخ نقاب کند
قصيده حاجي آقا اسماعيل دهقان
دخترا! مي کنم از مغلطه کاران خبرت
که مبادا ببرند از ره عفت به درت
تاخبر دار شوي يا به قلم يا تبليغ
برده چادر زتو،بنهند کلاهي به سرت
اي شکرخنده برآن تنگِ شکر،روي بپوش
تا که موران ننمايند طمع برشکرت
آخر ازجنس لطيفي تو، نظرهاست کثيف
رخ بپوشان و بران بد نظران از نظرت
هست کالاي توعصمت، به خيابان چه روي
باخبر باش که درد است روان بر اثرت
سوره نور بخوان آيه سي يک و بگير
ز«خمرهن»،نقابي به رخ چون قمرت
زيور و زينت خود جز به محارم منماي
تاکه بيگانه ندزدد ز تويکتا گهرت(1)
قطعه اي از طلوعي در دفاع از عصمت و حجاب
هر که بي پرده زند طعن به احکام خداي
پرده بردارم وگويم که ندارد ايمان
هر که مقهورطبيعت بود وبلهوسي
فاش گويم که چنين شخص نباشد انسان
جنس حيوان شود از بهر قرينش در خشم
پرده بردار بگو پست تر از هر حيوان
خنک دعواي خروسان سر اين پايه بود
پايه سست کند هر که ندارد وجدان
هر که دعواي شرف دارد و اظهار نسب
ازحجاب است که افتاده رخ مه رويان
چون نظر واسطه علقه هر مرد و زن است
کور باد آن که کند رفع حجاب از ايران
عقل کل،صادر اول شه لولاک صفت
مظهر غيرت حق،پادشه کون و مکان
بهر بيداري اين ملت جاهل فرمود
گنج ناموس نماييد پس پرده نهان
هرکه را عقل سليم است بود صاحب هوش
نشود منکر اين پرده واين پردگيان
اي طلوعي بفکن خامه و کن قطع سخن
که محال است شود رفع حجاب از ايران(2)
شعر آيت الله صافي گلپايگاني درباره کشف حجاب
نمودآن بدسرشت کمتر از زن
برهنه بانوان درکوي وبرزن
پي کشف حجاب آن ناکس پست
بسي کشت و بسي آزرد وبس خست
زن و دختر به دست پاسبانان
به هر کوي وگذر نالان وگريان
براي قسمتي اشرار بي عار
درفحشا گشود آن شوم غدار
چه باعفت زني کز خوف جان داد
چه آبستن زني کو حمل بنهاد
بسا محجوبه کز ضرب لگد مرد
بسا مستوره کاندامش شده خرد
همه جا زود جشن آن گرفتند
به ميل خويشتن بس ياوه بستند
زن اندرکل دنيا هست آزاد
کجاديده زني اين گونه بيداد
چرا مجبور در کشف حجاب است
چرا اين گونه در رنج و عذاب است
برايشان بيش از اندازه جفا رفت
هواي نفس را بين تا کجا رفت
اگر مي بود ما را غيرت دين
نمي کرديم از اين ظلم تمکين
چنان داد اختيار خيل نسوان
به دست بي مروت پاسبانان
که شد هر بي سروپا حکم فرما
برآن بيچارگان ز اعلا و ادنا
مگو نظميه ،کودار جنايت
دراو گرد آمده اهل غوايت
چه خيري پس در اين کشف حجاب است
چه کس سيراب، آخر زين سراب است ؟
هزاران زحمت آرد بي حجابي
به دل ها کينه کارد بي حجابي
هزاران فتنه ها در اوست اندر
هلاک عالمي در اوست مضمر
حجاب از بهر زن فخر و وقار است
برايش در دوعالم افتخار است (3).
پي نوشت:
1-اسماعيل دهقان، ديوان اشعار، صص230و231.
2-ذبيح الله محلاتي، کشف الغرور او مفاسد السفور،«فارسي»، صص17و18.
3-محمد جواد صافي، کلمه الحق يا تاريخچه منظوم دوره منحوس رضاخان پهلوي، به کوشش: علي صافي گلپايگاني، صص43-47.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}